دردا که ز يک همدم آثار نمي‌بينم

شاعر : عطار

دل باز نمي‌يابم دلدار نمي‌بينمدردا که ز يک همدم آثار نمي‌بينم
از خيل وفاداران ديار نمي‌بينمدر عالم پر حسرت بسيار بگرديدم
يک دوست نمي‌بينم يک يار نمي‌بينمدر چار سوي عالم شش گوشه‌ي توتويش
در روي زمين اندک بسيار نمي‌بينمبسيار وفا جستم اندک قدم از هرکس
در عرصه‌ي اين وادي جز خار نمي‌بينمچندان که در آن وادي کردم طلب يک گل
کانجا به دو جود جان را مقدار نمي‌بينمتا چند درين وادي بر جان و دلم لرزم
چون مورد درين ديوان جز مار نمي‌بينمتا چند ز ناداني ديوان جهان دارم
دردا که درين صد غم غمخوار نمي‌بينمهر روز ازين ديوان صد غم برما آيد
زانگونه اثر کم شد کاثار نمي‌بينمگر زانکه اثر بودي در روي زمين کس را
کز کار جهان يک دل بر کار نمي‌بينمعطار دلت بر کن از کار جهان کلي